کهکشان تنهایی جای خالیت مثل کفش سیندرلااندازه هیچکدوم از مردم شهر نشد!!! |
|||
لطفا نظر فراموش نشه!!؟ شنبه 26 بهمن 1392برچسب:http://www,loxblog,com/userfiles/pimage/5893813Slide5,JPG, :: 22:36 :: نويسنده : نسیم حیات
به یاد داشته باشیم که انسانها در کنار هم عاشق اند و دور از هم عاشق تر...
همیشه خواهری از یه مادر بودن نیست گاهی از رفاقت خواهرانی متولد می شوند که هیچ مادری قادر به تولد آنها نیست!! باورکن تنهایی خیلی بهتر از با بعضیا بودنه آخه بعضیا تنهاترت میکنن..! شنبه 26 بهمن 1392برچسب:, :: 21:59 :: نويسنده : نسیم حیات
علاقه و محبت شدیدی که به تو ابراز میکردم دروغ و بی احساس بود و در حقیقت نفرت من نسبت به تو بود که روز به روز بیشتر میشد و بیشتر تو را میشناختم به دورنگی تو بیشتر پی می بردم این احساس در قلب من جای میگیرد و بالاخره باید از هم جدا شویم چون دیگر به هیچ وجه حاضر نیستم که روزی شریک زندگی تو باشم و اگرچه عمر دوستی همچون گل بهاری کوتاه بود ولی درهمین مدت کوتاه توانستم به جاهلیت و پستی تو پی ببرم و بسیاری از صفات اخلاقی تو برای من روشن شد و مطمئن هستم که این خشونت و طبع بدخویی تو بالاخره مرا بدبخت خواهد کرد و اگر این دوستی ما از سر بگیرد تمام عمر را به پشیمانی خواهم گریست و اگرچه افسانه آشنایی ما نیز جدایی است و جدا ازهم ما خوشبخت خواهیم بود و حالا لازم است که بگویم این موضوع مرا هیچوقت فراموش نکن و مطمئن باش این را سرسری نمی نویسم و چقدر ناراحت کننده است اگر بازهم بخواهی دوست من باشی! بنابراین از تو میخواهم جواب نامه ام را ندی چون نامه تو سراسر دروغ و تظاهر است که شاید عشق و محبت است از تو متنفر شده ام و من تصمیم گرفتم برای همیشه تو و یادگار تلخ عشقت را فراموش کنم چون دیگر به هیچ وجه نمیتوانم خودم را راضی کنم که دوستت داشته باشم و شریک زندگی تو باشم..! حالا اگه واقعا عاشقی این نامه رو از اول یک خط در میون بخون شنبه 26 بهمن 1392برچسب:, :: 21:51 :: نويسنده : نسیم حیات
فقط غروب جمعه نیست که دلگیر است دلت که گیر کسی باشد همیشه می گیرد.. کسی که از صدا میگفت به لب مهر سکوتم زد مرا بالای بالا برد ولی سنگ سقوطم زد چه ها گفتند و نشنیدم بدی کردند و بخشیدم ز تیغ گریه اشکم ریخت ولی من باز خندیدم سکوتم حرف ها دارد ولی چشم و دهان بستم ببین ای خوب دیروزی کجا بودم.. کجا هستم..!؟ پروردگار من.. جهان سرشار از دل بستن ها و دل شکستن هاست و چه حسی دارد وقتی: دلشکسته از دل بستن ها به تو روی می آورم تا در کنار تو بار دیگر آرامش را تجربه کنم که: در کنار بندگانت از دست دادمش.. زندگی جیره مختصری است مثل یک فنجان چای.. و کنارش عشق است مثل یک حبه قند.. زندگی را با عشق نوش جان باید کرد..! مادرم مرا ببخش درد بدنم بهانه بود کسی رهایم کرده بود که صدای بلند گریه ام اشکهایت را درآورد..
آخرین مطالب آرشيو وبلاگ پيوندها ![]() ![]() ![]() ![]()
![]() نويسندگان
|
|||
![]() |